صادق هدایت نویسنده بزرگ ایرانی بود که با قلم تاریک و نهلیسمی خود مرزهای ادبیات را جابجا کرد. نویسندهای که همچون سایه در میان ما زیست و همچون سایه سریع از میان ما ناپدید شد. ما امروز در مجله ادبی هم نگاران نگاهی کامل و دقیق بر زندگی این اسطوره دنیای ادبیات خواهیم داشت؛ پس اگر شما نیز به زندگی صادق هدایت علاقه دارید؛ در ادامه متن همراه ما باشید.
فهرست موضوعات این مطلب
تولد و اصالت خانوادگیتحصیلات و آشنایی با ادبیات جهانگیاهخواریاولین کتابهامهاجرت به بلژیک و فرانسهیک دیوانگی کردیم به خیر گذشت!بازگشت به ایران و کار در بانک ملی ایرانمهاجرت به هند و نوشتنِ رمان شاهکار بوف کوربازگشت دوباره به تهراناشغال ایران و ترجمه آثار کافکاآخرین روزها از زبان صادق هدایتخودکشیآرامگاه صادق هدایتمعروفترین آثار صادق هدایتبوف کورزنده به گورداش آکلتولد و اصالت خانوادگی
صادق هدایت در چهارشنبه 28 بهمن سال 1281 مصادف با 17 فوریه 1903 در تهران به دنیا آمد.
پدرش هدایت قلیخان فرزندِ نیرالملک وزیر علوم، در دوره ناصرالدین شاه بوده و همچنین مادرش زیور الملوک نوه عموی هدایتقلیخان، دختر حسینقلی مخبرالدوله بود.
جدّ اعلای صادق هدایت نیز، رضاقلیخان هدایت طبرستانی از رجال معروف عصر ناصری و صاحب کتابهایی چون مجمع الفصحا و اجمل التواریخ بود.
صادق هدایت کوچکترین پسر خانواده بود و دو برادر و دو خواهر بزرگتر از خود و یک خواهر کوچکتر از خود داشت.
برادرانش محمود خان هدایت، قاضی دیوان عالی کشور بود که در زمان نخستوزیری سپهبد رزم آرا، سمت معاون نخستوزیری را داشت.
دیگر برادرش عیسی خان سرلشکر و از رؤسای سابق دانشگاه جنگ بود. هر دو برادر در هنر و ادبیات دستی داشتند. همچنین شخصِ سپهبد حاجعلی رزمآ، همسر انورالملوک هدایت، شوهرخواهر صادق هدایت بود.
تحصیلات و آشنایی با ادبیات جهان
صادق هدایت در سال 1287 تحصیلات ابتدایی را در سن شش سالگی در مدرسه علمیه تهران آغاز کرد.
سپس در سال 1293 روزنامهدیواریِ ندای اموات را در مدرسه انتشار داد و دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد؛ ولی در سال 1295 بهخاطر بیماری چشمدرد مدرسه را ترک کرد و در سال 1296 در مدرسه سنلویی که مدرسه فرانسویها بود، به تحصیل پرداخت.
بهگفته شخص صادق خان هدایت، اولین آشناییاش با ادبیّات جهانی در این مدرسه بود.
در همین سال صادق اولین مقاله رسمی خود را در روزنامه هفتگی به چاپ رساند و بهعنوان جایزه سه ماه اشتراک مجانی دریافت کرد.
گیاهخواری
صادق هدایت در سال 1300 شمسی گیاهخوار شد. در سال 1303، درحالیکه هنوز مشغول تحصیل در مقطع متوسطه بود، یک کتاب دیگر منتشر کرد: انسان و حیوان، که راجع به مهربانی با حیوانات بود و در سال 1306 کتاب فواید گیاهخواری او در برلین به چاپ رسید.
اولین کتابها
در سال 1307 کتابی از رباعیات خیام با نام رباعیات عمر خیام بههمراه مقدمهای مفصّل در سال 1302 توسط کتابخانه و مطبعه بروخیم در تهران منتشر شد. سپس در سال 1303 بود که صادق هدایت اولین داستان داستان کوتاه خود یعنی داستانِ شرح حال یک الاغ هنگام مرگ را در مجله به چاپ رساند.
مهاجرت به بلژیک و فرانسه
صادق هدایت در سالِ 1303 از مدرسه سن لویی فارغ التحصیل شد. سپس در سال 1305 با اوّلین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج، راهی کشور اروپایی بلژیک شد و در رشته ریاضیات به تحصیل پرداخت.
در همین سال دومین داستان او یعنی داستان «مرگ» را در مجله ایرانشهر که در کشور آلمان منتشر میشد، به چاپ رساند.
اما بلژیک هدایت را راضی نمیکرد. هدایت از وضع تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و میخواست که به کشور فرانسه برود. جایی که محفل روشنفکران و نویسندگان بزرگ بود. هدایت بعد از کلی مصیبت به در نهایت موفق شد به کشور فرانسه مهاجرت کند.
یک دیوانگی کردیم به خیر گذشت!
صادق هدایت بعد از مهاجرت به فرانسه و تحت تاثیر قرار گرفتن فلسفه اگزیستانسیالیسم و نهلیسم، شروع به نوشتن آثار بسیار درخشانی کرد. اما برخلافداستانهای درخشان او، تاریکی زندگیاش را فرا گرفت.
صادق هدایت در سال 1307 اقدام به خودکشی در رودخانه مَرن (فرانسه) کرد، اما سرنشینان یک قایق او را نجات دادند.
صادق در مورد خودکشیاش به برادرش محمود مینویسد: یک دیوانگی کردم به خیر گذشت. اما برادرش سالها بعد از زبان هدایت (سالها بعد از خودکشی اولش) نقل میکند که علّت خودکشی مسائل عاطفی بودهاست.
نخستین نمونههای داستانهای کوتاه هدایت در همان سال خودکشی نافرجامش صورت گرفت. نمایشنامه پروین دختر ساسان، زندهبهگور و داستان کوتاه «مادلن» را در همین دوران نوشتهاست.
بازگشت به ایران و کار در بانک ملی ایران
بعد از چندینسال زندگی در غربت؛ هدایت در سال 1309، بیآنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد.
دوستی با حسن قائمیان که پس از مرگ هدایت خود را وقف شناساندن او کرد در بانک ملی اتفاق افتاد.
در همین سال صادق هدایت مجموعه داستان شاهکار زندهبهگور و نمایشنامه پروین دختر ساسان را در تهران منتشر کرد. سپس هدایت در این سال با مسعود فرزاد، بزرگ علوی و مجتبی مینوی آشنا شده و حلقه دوستیای ایجاد میشود که گروه ربعه نامیده شد.
در این گروه نویسندگان بزرگی حضور داشتند و همگی صادق را به عنوان هسته اصلی این گروه روشنفکری معرفی کردهاند. شهریار شاعر بزرگ تبریزی نیز در این جلسات شرکت کرده و در این باره میگوید: برای جلسه شعرخوانی رفته بودیم. صادق هدایت هم آنجا بود. هر کس بخشی از نوشتههایش را میخواند. صادق هدایت بخشی از کتاب زنده به گور و بخشی از بوف کور را خواند. فضای کریح و سنگینی همه ما را فرا گرفت. یکی از دوستانمان گفت: صادق جان این چی بود خوندی؟ بعدش من یک شعر شاد خواندم و فضا کمی بهتر شد.
مهاجرت به هند و نوشتنِ رمان شاهکار بوف کور
صادق هدایت در سال 1315 به همراه شین پرتو نویسنده کرد به کشور هندوستان رفته و در آپارتمان او اقامت گزید.
در زمان اقامت خود در بمبئی اثر معروف خود یعنی بوف کور راکه در پاریس نوشته بود پس از اندکی دگرگونی نوشته و در پنجاه نسخه انتشار داد و برای دوستان خود فرستاد.
هدایت پس از سفر به هند به شدت در تنگنای مالی قرار داشته و خرج زندگیاش را دوست نزدیکش یعنی پرتو تقبل میکرد، همین فقر و تنگدستی باعث شد تا صادق هدایت روی به طنزنویسی بیاورد.
بازگشت دوباره به تهران
صادق هدایت در سال 1316 باری دیگر به تهران بازگشت و دوباره در بانک ملی مشغول به کار شد.
سال بعد به دلیل عدم تحمل از بانک ملی استعفا داده، در وزارت فرهنگ (به کمک فامیلهای دم کلفتش) استخدام شد.
او تا سال 1320 که متفقین (شوروی و بریتانیا) ایران را اشغال کردند، به فعالیتهای ادبی پرداخت و چندین داستان و مقاله انتشار داد.
اشغال ایران و ترجمه آثار کافکا
در سال 1321 مجموعه معروف سگ ولگرد از هدایت منتشر شد. بعد از 1320 تا 1324 و پایان جنگ جهانی دوم انتقادهای اجتماعی صادق هدایت بیشتر شد.
داستان بلند حاجیآقا داستان کوتاه «آب زندگی» و مجموعه ولنگاری که همه مضامین اجتماعی دارند در این دوران به چاپ رسیدند. علاوه بر این فعالیتها هدایت به نوشتن مقالههای نقد ادبی و ترجمه آثاری از فرانتس کافکا اسطوره ادبیات رئالیسم جادویی پرداخت و در نشریههای مختلف به چاپ رساند.
آخرین روزها از زبان صادق هدایت
من همان قدر از شرح حال خودم رَم میکنم که در مقابل تبلیغات آمریکاییمآبانه. آیا دانستن تاریخ تولّدم به درد کسی میخورد؟
اگر برای استخراج زایچهام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها با منجّمین مشورت کردهام، اما پیشبینی آنها هیچوقت حقیقت نداشته.
اگر برای علاقه خوانندگان است؛ باید اول مراجعه به آراء عمومی آنها کرد چون اگر خودم پیشدستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانه زندگیم قدر و قیمتی قائل شده باشم. بهعلاوه، خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی میکند از دریچه چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیده خود آنها مناسبتر خواهد بود مثلاً اندازه اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر میداند و پینهدوز سر گذر هم بهتر میداند که کفش من از کدام طرف ساییده میشود.
این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان میاندازد که یابوی پیری را در معرض فروش میگذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل میکنند. از این گذشته، شرح حال من هیچ نکته برجستهای در برندارد نه پیش آمد قابلتوجهی در آن رخ داده، نه عنوانی داشتهام، نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بودهام بلکه برعکس همیشه با عدم موفقیت روبهرو شدهام.
در اداراتی که کار کردهام همیشه عضو مبهم و گمنامی بودهام و رؤسایم از من دل خونی داشتهاند بهطوری که هر وقت استعفا دادهام با شادی هذیانآوری پذیرفته شدهاست. رویهمرفته موجود وازده بیمصرف قضاوت محیط درباره من میباشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.
خودکشی
در سال 1329، صادق هدایت برای فروش کتابهای خود به پاریس بازگشت و اقامت چندروزهای نیز در هامبورگ داشت.
آخرین روزهای زندگی صادق خان هدایت در پاریس و در آپارتمانی اجارهای و کوچک گذشت. وی در این ایام داستانهای ناتمام و چاپنشده خود را سوزاند، داستانهایی که به گفته بسیاری شاهکار ادبی بودند.
او سرانجام در 19 فروردین ماه 1330، با باز گذاشتن شیر گاز و پوشاندن منافذ در و پنجره، به زندگی خود پایان داد.
او تنها یک یادداشت از خود به جای گذاشته بود که روی آن نوشته شده بود: ما رفتیم و دل شما را شکستیم همین!
آرامگاه صادق هدایت
پس از اینکه جسد صادق هدایت توسط یکی از دوستان وی کشف شد، تحقیقاتی در خصوص شیوه مرگ وی صورت گرفت که به نتیجه خاصی نرسید.
با اینحال، پیکر هدایت با تشیع عده اندکی از ایرانیان مقیم فرانسه و شهروندان فرانسوی، در «گورستان پرلاشیز پاریس» بهخاک سپرده شد.
گورستان پرلاشیز یکی از مشهورترین آرامستانهای پاریس است که محل دفن نویسندگان سرشناس، هنرمندان نامدار و سیاستمداران متعدد به شمار میرود. علاوه بر هدایت، «غلامحسین ساعدی»، دیگر نویسنده مطرح ایرانی نیز در این آرامستان بهخاک سپرده شده است.
سنگ مزار هدایت در سال 1340 با تصمیم خانواده وی تغییر کرد و طراح این مقبره، «علی سردار افخمی»، معمار مشهور ایرانی است.
معروفترین آثار صادق هدایت
در ادامه متن نگاهی بر معروفترین نوشتههای صادق هدایت خواهیم داشت، تا اگر علاقهمند به این نویسنده بزرگ هستید، آنها را بخوانید.
بوف کور
بوف کور یا جغذ نابینا رمانی کوتاه است. این رمان از نخستین نثرهای داستانی ادبیات ایران در سده بیستم میلادی و همچنین شناختهشدهترین کار هدایت است.
این رمان به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده و تکگویی یک راوی است که دچار تَوَهُم و پندارهای روانی است. بوف کور در هفتاد کشور، از فارسی به 32 زبان زنده از جمله انگلیسی، فرانسه، آلمانی و عربی ترجمه شدهاست.
خلاصه داستان رمان بوف کور
کتاب با این جملات مشهور آغاز میشود: در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزواء میخورد و میتراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند؛ زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی بهوسیله افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تأثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.
در این بخش اول شخص که ساکن خانهای در بیرون خندق در شهر ری است به شرح یکی از این دردهای خورهوار میپردازد که برای خودش اتفاق افتاده. وی که حرفه نقاشی روی قلمدان را اختیار کردهاست…
زنده به گور
زنده به گور نخستین بار در سال 1309 در تهران و توسط انتشارات فردوسی منتشر شده. این کتاب شامل 8 داستان کوتاه است.
نام کتاب از نخستین داستان این مجموعه، (زندهبهگور)که جوانی در آشفتگیهای فکری و روحی خود به سر میبرد و آرزوی مرگ دارد، گرفته شدهاست.
بخشی از داستان شاهکار زنده به گور
نفسم پس میرود، از چشمهایم اشک میریزد، دهانم بدمزه است، سرم گیج میخورد، قلبم گرفته، تنم خسته و کوفته و شل، بدون اراده در تختخواب افتاده. بازوهایم از سوزن انژکسیون سوراخ است. رختخواب بوی – و بوی تب میدهد، به ساعتی که روی میز کوچک بغل رختخواب گذاشته شده نگاه میکنم، ساعت ده روز یکشنبه است.
سقف اتاق را مینگرم که چراغ برق میان آن آویخته، دور اتاق را نگاه میکنم، کاغذ دیوار گل و بته سرخ و پشت گلی دارد.
فاصله به فاصله آن دو مرغ سیاه که جلو یکدیگر روی شاخه نشستهاند، یکی از آنها تکش را باز کرده مثل اینست که با دیگری گفتگو میکند. این نقش مرا از جا در میکند، نمیدانم چرا از هر طرف که غلت میزنم جلو چشمم است.
روی میز اتاق پر از شیشه، فتیله و جعبه دواست. بوی شمع سوخته بوی اتاق ناخوش در هوا پراکنده است. میخواهم بلند بشوم و پنجره را باز بکنم ولی یک تنبلی سرشاری مرا روی تخت میخکوب کرده، میخواهم سیگار بکشم میل ندارم.
ده دقیقه نمیگذرد ریشم را که بلند شده بود تراشیدم. آمدم در رختخواب افتادم، در آینه که نگاه کردم دیدم خیلی تکیده و لاغر شده ام. به دشواری راه میرفتم، اتاق درهم و برهم است. من تنها هستم.
داش آکل
«داش آکُل» نام یکی از یازده داستان کوتاه مجموعه سه قطره خون است که نخستین بار در سال 1311 منتشر شد.
داش آکُل، مخفّف سه کلمه است: داداش + آقا + کُل. کُل به معنی بیتناسب و بدهیکل است. در روایت صادق هدایت، داش آکُل مردی تنومند و بدسیما گزارش شده است. این داستان بر اساس زندگی داش آکل نوشته شده است که بعدها سینمایی آن نیز ساخته شد.
خلاصه داستان رمان داش آکل
داش آکل لوطی مشهور شیرازی است که خصلتهای جوانمردانهاش او را محبوب مردم ضعیف و بیپناه شهر کردهاست اما کاکارستم که گردنکلفتی ناجوانمرد است و به همین سبب، بارها ضرب شست داش آکل را چشیده، به شدت از او نفرت دارد و در پی فرصتی است تا زهرش را به داش آکل بریزد و از او انتقام بگیرد…
کلام آخر
کاش میشد بیشتر درباره صادق هدایت می نوشت… او نابغه ادبیات است که ایران و ایرانی باید به وجود او افتخار کند. ما نیز امیدواریم که در سهم خود توانسته باشیم شما را با این اسطوره بیشتر آشنا کنیم. در پایان امیدواریم از خواندن این مقاله نهایت لذت را برده باشید.